تحیر و سرگردانی آثار و پیامدهای روانی بسیاری به دنبال دارد و حتی ممکن است به بیماری های روانی از جمله افسردگی منجر شود. در زندگی نیروهای محدود کننده ای وجود دارد که هر تصمیم یا هر ابتکار جدید را با مشکل مواجه می سازند. از جمله این نیروهای محدود کننده که مانع تصمیم گیری انسان می شود، می توان به دانش محدود و نداشتن تجربه کافی در افراد اشاره کرد...
از نظر اسلام ، انسان در هر کار و هر اقدامی ، ابتدا باید نیروهای خود را به کار گیرد و از عقل و دانش و تجربه خود مدد جوید و مسائل و مشکلات خویش را حل کند ، از آنجا که بسیاری افراد از دانش و تجربه کافی برخوردار نیستند یا در برخی موارد جرات تصمیم گیری را ندارند ، باید با دیگران مشورت نموده و از متخصصان و کسانی که تجربه بیشتری دارند ، کمک بگیرند . انسان هر اندازه با تجربه و اهل دانش باشد ، از مشورت با دیگران بی نیاز نیست . در برخی روایات ، مشورت با دیگران نوعی دور اندیشی محسوب شده است . مشورت با دیگران در بسیاری موارد مفید و راهگشاست ، اما در برخی مواقع می بینیم که پس از تفکر و مشورت باز هم در تردید هستیم و توان تصمیم قاطع و انتخاب را در خود نمی بینیم . در این گونه موارد حالت شک و دودلی ، انسان را عذاب می دهد و اگر همین طوری ادامه یابد به افسردگی منجر خواهد شد . در روانشناسی راه حلی ارائه نشده است . چه بسا ممکن است افراد به خودکشی اقدام کنند ، اما اسلام برای پیشگیری از تحیر ، روش استخاره را سفارش نموده است . از این منظر ، استخاره نوعی روش مذهبی برای پیشگیری از تحیر و اضطراب به حساب می آید . استخاره در واقع نوعی مشورت با خداست . گویا با این عمل انسان به خدا عرضه می دارد : خدایا من متحیر و درمانده ام و تو از همه آگاه تر و داناتر هستی . پس آن راهی را که خیر و صلاح من در آن است ، به من نشان بده . از آنجا که شخص مومن به خدای متعال اعتماد و حسن ظن دارد و می داند که خدا علیم و قادر است ، عرضه می دارد : خدایا من دعا می کنم ، تو دعای من را مستجاب فرما و راه خیر را به من بفهمان . چون شخص مومن چنین حسن ظنی به خدا دارد ، لذا وقتی از او راهنمایی می خواهد و در استخاره یک آیه قرآن وسیله قرار می دهد ، مطمئن است که خدا هم او را به راه راست و انتخاب صحیح و معقول راهنمایی خواهد کرد . بنابراین استخاره علاوه بر دلایل تعبدی ، این تحلیل روان شناختی را نیز می تواند داشته باشد .
بعد تربیتى استخاره
واضح است که سنّت الهى اینگونه نیست که انسان از یک راه غیرعادى واقعیتها را کشف و به آنها علم و آگاهى پیدا کند. همانطور که رزق و روزى وى را از راه غیبى تأمین نمىکند و براى کسب روزى هزاران اسباب و وسایل قرار داده است که هر یک خود هزاران حکمت دارد، و گرنه خدا عاجز نیست که جلوى در خانه هر کسى یک زنبیل غذا و آذوقه و از آسمان نازل کند و روزى وى را به او برساند. پس وسایلى که در این دنیا فراهم شده تا انسان با تلاش و کوشش از دل کوهها و دریاها، غذاى خود را به دست آورد، همگى هزاران حکمت نهفته در خود دارد. از جمله اینکه اینگونه کارها و فعالیتها باعث ایجاد روابط اجتماعى مىشود و هر کدام زمینه هزاران تکلیف را فراهم مىسازد و یا این تلاشها و کوششها به نوعى صحنه و جلسه امتحان آدمى را فراهم مىنمایند تا با این وسیله تکامل خود را رقم زند. حال در این مقام، استخاره نیز نوعى تلاش است که آدمى در موقع تحیّر و سرگردانى انجام مىدهد تا خیر و شر خود را تمیز دهد. یعنى حتى آنگاه که عقل خود را ناقص و تجربه خود را ضعیف مىیابد، باز هم خود را تسلیم تحیّر نمىسازد و از فعالیت باز نمىایستد و به دنبال یافتن خیر و شر بر مىآید که خود نشان از تلاش مستمر او مىدهد. در واقع انسان، اول باید نیروهاى خود را به کار بگیرد. و از فکر و تجربه خود بهرهبردارى کند و مشکلات و مسائل خویش را حل نماید و آنگاه که خود را عاجز دید و عقل و تجربه خویش را کافى ندانست، از متخصصان و کسانى که تجربه بیشترى دارند، کمک بگیرد و با آنها مشورت کند. و در نهایت اگر بعد از این دو مرحله نیز دریافت که همچنان راه نیل به حق مسدود و یا او از درک آن ناتوان است نباید تن به تحیّر و سرگردانى سپارد، بلکه باید از خدا خیر خود را بخواهد و هر چه سریعتر گریبان خود را از چنگال سرگردانى و تحیّر نجات بخشد. خصلت برجسته مؤمن این است که هرگز مأیوس نشده و همیشه از خدا خیر خود را طلب مىنماید؛ یعنى در پهنه بیابان بىکران ناتوانى، شخص مؤمن مأیوس نمىشود و مىگوید: رَبِّ إِنِّى لِما اَنْزَلْتَ اِلىَّ مِنْ خَیْر فَقیر؛ خدایا هر خیر و نیکى که بر من فرو فرستى به آن نیازمندم! بنابراین مىتوانیم بگوییم که مؤمن هرگز در زندگى به بنبست نمىرسد؛ چون اگر چنین وضعیتى نسبت به تشخیص مصلحت براى وى پیش آید، هرگز مأیوس نشده و از خدا خیر و مصلحت خود را مىطلبد و مىگوید: بار خدایا خودت مرا هدایت فرما! لذا از راه قرآن، و یا قبضه تسبیح و... مصلحت خود را از خدا مىخواهد.
پس شخص مؤمن بعد از اینکه از اسباب دیگر استفاده کرده و به جایى نرسید، آنگاه به سراغ استخاره مىرود، نه اینکه بطور دایم و براى هر کار کوچک و بزرگ همانند آب خوردن ودرس خواندن و... استخاره کند. این گونه عمل نمودن خلاف اهداف الهى و حکمت خداوند سبحان و سیره پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) است. هرگز نخواهید یافت که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به اصحابشان فرموده باشند، براى هر کارى استخاره کنید. یا ائمه(علیهم السلام) به اصحابشان فرموده باشند که عقل خود را به کار نگیرید و مشورت نکنید و همیشه براى هر کارى استخاره کنید. اگر دقت کنیم به کار نگرفتن عقل و کنار گذاردن مشورت، کفران نعمت خداست. و خداوند و اهلبیت(علیهم السلام) هرگز ما را به کفران نعمت «عقل» و «مشورت» امر نمىفرمایند. خدا به ما عقل داده تا آن را به کار بگیریم. نباید عقل را تعطیل نمود. همینطور خداوند منّان به کمک نیروى عقل و وجود انسانهاى صاحب فکر و اندیشه راه مشورت را فراروى ما گشوده است و اگر این دو نتوانستند ما را یارى دهند، آنگاه باید به سراغ اسباب دیگر برویم. قاعده و قانون این است که انسان با عقل خود و یا روشهاى معقول و یا تجربه دیگران کارهاى خود را انجام دهد. لذا براى به دست آوردن احکام شرعى نباید از استخاره استفاده کند، بلکه باید با اجتهاد و یا تقلید، احکام شرعى را بفهمد و انجام دهد. یا در تشخیص مصالح زندگى عادى نباید به استخاره تکیه نماید، بلکه باید عقل خود را به کار گیرد و یا با دیگران مشورت کند. البته اگر یقین پیدا کرد که از کشف حقیقت و آگاه شدن از واقعیت و دستیافتن به واقع، عاجز است، در میدان عمل نباید تن به سرگردانى و بلاتکلیفى دهد و مأیوس شود، بلکه باید از خدا بخواهد و دعا کند تا خدا او را هدایت کند. پس توجه داریم که در وادى اندیشه و فکر هرگز جاى استخاره نیست و استخاره فقط ما را به هنگام تحیّر در عمل کمک مىکند که به کدام سوى برویم و چه را انجام بدهیم، نه آنکه یک مطلب علمى و مسأله فکرى را حل نماییم و پاسخ دهیم.
برشی از کتاب های :
1. دیدگاه های روانشناختی آیت الله مصباح یزدی
2. پند جاوید
pdf نسخه تلفن همراه : دریافت
pdf نسخه رایانه : دریافت
دیدگاه ها ۰ هیچ نظری هنوز ثبت نشده است